معنی لق و تق

لغت نامه دهخدا

تق و لق

تق و لق. [ت َق ْ ق ُ ل َ] (ص مرکب، از اتباع) در تداول عامه، کاسد. بی مشتری. بی رونق: بازاری تق و لق، بازاری کاسد. دکانی تق و لق، دکانی بی کالا و مشتری. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


تق تق

تق تق. [ت ِ ت ِ] (اِصوت) آواز نرم و پیاپی خوردن تخته به تخته یا چیز دیگر به تخته و مانند آن. آواز نرم چکش در خانه، یا کوفتن در، با سر انگشت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


لق لق

لق لق. [ل َ ل َ] (اِخ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد، واقع در 21هزارگزی شمال مشهد. جلگه، معتدل و دارای 293 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


لق

لق. [ل َ] (ص) لغ. صاف. بی موی و صاف. (برهان). || نااستوار: میخی لق، جنبان بر جای خود. دندانی لق، متزعزع، متحرک، دندان که بر جای استوار نباشد و جنبان بود: دندانهای لق. اسنان متحرکه. || تباه. فاسد (تخم مرغ و جز آن). ضایع و گندیده که چون بجنبانی آواز دهد و آن نشانه ٔ تباهی باشد.
- آرواره ٔ لق داشتن، عادت به دشنام گفتن داشتن.
- تخم لق در دهن کسی شکستن، تعبیری مثلی به معنی او را به یاد آرزوئی که خود ملتفت آن نبود آوردن. او را به دعویی باطل داشتن. امیدی برنیامدنی به وی دادن. وعده ٔ وفانشدنی به وی کردن.
- تق و لَق ّ؛ کاسد. ناروا. بی رونق.
- دهن لق، که نتواند سِرّی را نگه دارد.
- دهن لقی، به نگهداری سِرّ قادر نبودن.

لق. [ل ُ / ل َ] (اِ) فریب و بازی دادن. (برهان).

حل جدول

تق و لق

چیز یا اشیایی را گویند که درست بر پا نایستد و لغزان و غیرمحکم باشد

چیز یا اشیایی را گویندکه درست برپا نایستد و لغزان و غیرمحکم باشد.


لق و تق

لغزان، بی پایه، سست

فرهنگ عوامانه

تق و لق

چیز یا اشیایی را گویندکه درست برپا نایستد و لغزان و غیرمحکم باشد.


لق(تق ولق)

به معنی لغزان و بی پایه و سست است.

گویش مازندرانی

لق

نااستوار – سست – لق

فرهنگ فارسی هوشیار

لق

نادرست نویسی لغ پارسی است ‎ شکاف زمین، بر چشم زدن به دست یا پنجه (صفت) چیزی که در جای خود جنبان باشد نا استوار که در جای خود بجنبد: پیچ و مهره لق. یا تخم مرغ لق. تخم مرغ فاسد شده وگندیده. یا لق و لق. نااستوار و سست.


حاجی لق لق

لک لک لق لق تازی گشته ی لک لک پارسی است

فرهنگ معین

تق تق

(تَ تَ) (اِصت.) آواز به هم خوردن کوبه در و مانند آن.


تق

(تَ یا تِ قّ) (ص.) صدایی که از شکستن چیزی یا برخورد دو جسم سخت یا افتادن جسمی به وجود می آید.، ~و لق الف - نیمه تعطیل. ب - زهوار دررفته، فرسوده.، ~ ِ ~چیزی درآمدن الف - صدای چیزی درآمدن. ب - افشا شدن امری نهانی.

معادل ابجد

لق و تق

636

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری